۴۳۰

ساخت وبلاگ

امکانات وب

روزی در بندگی مولانا رباب می‌زدند و مولانا ذوق‌ها می‌کرد؛از ناگاه عزیزی درآمد که اذان می‌گویند.مولانا فرمود که آن نماز دیگر، این نماز دیگر. هر دو داعیان حق‌ّاند.یکی ظاهر را به خدمت می‌خواهد و این دیگر باطن را به محبت و معرفت حق دعوت می‌کند.موسیقی را تحقیر نکنید چون در آهنگ آن رازی نهفته است.مناقب‌العارفین افلاکی + نوشته شده در پنجشنبه سی ام فروردین ۱۴۰۳ ساعت 20:7 توسط بانوی عشق  |  ۴۳۰...ادامه مطلب
ما را در سایت ۴۳۰ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : barayemahtab90 بازدید : 28 تاريخ : جمعه 31 فروردين 1403 ساعت: 4:51

سرمایه عمر آدمی یک نفس است
آن یک نفس از برای یک هم‌نفس است

با هم‌نفسی، گر نفسی بنشینی
مجموع حیات عمر، آن یک نفس است

ابوسعید ابوالخیر

+ نوشته شده در پنجشنبه سی ام فروردین ۱۴۰۳ ساعت 20:23 توسط بانوی عشق  | 

۴۳۰...
ما را در سایت ۴۳۰ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : barayemahtab90 بازدید : 25 تاريخ : جمعه 31 فروردين 1403 ساعت: 4:51

جنگ از طرف دوست دل‌آزار نباشدیاری که تحمل نکند یار نباشدگر بانگ برآید که سَری در قدمی رفتبسیار مگویید که بسیار نباشدآن بار که گردون نکشد یار سبک‌روحگر بر دل عشاق نهد بار نباشدتا رنج تحمّل نکنی گنج نبینیتا شب نرود، صبح پدیدار نباشدآهنگِ درازِ شبِ رنجوری مشتاقبا آن نتوان گفت که بیدار نباشداز دیده‌ی من پرس که خوابِ شبِ مستیچون خاستن و خفتن بیمار نباشدگر دست به شمشیر بری عشق همان استکانجا که ارادت بود، انکار نباشداز من مشنو دوستی گل مگر آنگاهکه‌ام پایِ برهنه خبر از خار نباشدمرغان قفس را اَلَمی باشد و شوقیکآن مرغ نداند که گرفتار نباشددل، آینه صورت غیب است ولیکنشرط است که بر آینه زنگار نباشدسعدی حَیَوان را که سر از خواب گران شددر بند نسیم خوش اسحار نباشدآن را که بصارت نبود یوسف صدیقجایی بفروشد که خریدار نباشدحضرت سعدی + نوشته شده در پنجشنبه سی ام فروردین ۱۴۰۳ ساعت 20:56 توسط بانوی عشق  |  ۴۳۰...ادامه مطلب
ما را در سایت ۴۳۰ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : barayemahtab90 بازدید : 24 تاريخ : جمعه 31 فروردين 1403 ساعت: 4:51

باغبان گر پنج روزی صحبت گل بايدشبر جفای خار هجران صبر بلبل بايدشای دل اندر بند زلفش از پريشانی منالمرغ زيرک چون به دام افتد تحمل بايدش...تکيه بر تقوا و دانش در طريقت کافری استراهرو گر صد هنر دارد، توکل بايدش...حضرت حافظخدایا سپاسگزارم بابت این ابیات + نوشته شده در شنبه بیست و هشتم بهمن ۱۴۰۲ ساعت 17:57 توسط بانوی عشق  |  ۴۳۰...ادامه مطلب
ما را در سایت ۴۳۰ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : barayemahtab90 بازدید : 25 تاريخ : يکشنبه 6 اسفند 1402 ساعت: 19:26

روزن دل، آه چه خوش روزنی
یا تو مگر روزن یار منی؟

روزن آن خانه اگر نیستی
پس تو ز چه روی چنین روشنی؟...

حضرت مولانا

+ نوشته شده در سه شنبه یکم اسفند ۱۴۰۲ ساعت 16:12 توسط بانوی عشق  | 

۴۳۰...
ما را در سایت ۴۳۰ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : barayemahtab90 بازدید : 23 تاريخ : يکشنبه 6 اسفند 1402 ساعت: 19:26

دوش من پیغام کردم سوی تو اِستاره راگفتمش خدمت رسان از من تو آن مه‌پاره راسجده کردم گفتم این سجده بدان خورشید برکاو به تابش زر کند مر سنگ‌های خاره راسینه‌ی خود باز کردم زخم‌ها بنمودمشگفتمش از من خبر ده دلبرِ خون‌خواره راسو به سو گشتم که تا طفلِ دلم خامش شودطفل خسپد چون بجنباند کسی گهواره راطفلِ دل را شیر ده ما را ز گردش وارهانای تو چاره کرده هر دم صد چو من بیچاره راشهرِ وصلت بوده است آخر ز اول جای دلچند داری در غریبی این دلِ آواره را ؟من خمش کردم ولیکن از پی دفعِ خمارساقیِ عشّاق گردان نرگس خماره راحضرت مولانا + نوشته شده در پنجشنبه سوم اسفند ۱۴۰۲ ساعت 21:17 توسط بانوی عشق  |  ۴۳۰...ادامه مطلب
ما را در سایت ۴۳۰ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : barayemahtab90 بازدید : 26 تاريخ : يکشنبه 6 اسفند 1402 ساعت: 19:26

شاگرد تو می‌باشم گر کودن و کَژ پوزمتا زان لب خندانت، یک خنده بیاموزمای چشمه آگاهی، شاگرد نمی‌خواهی؟چه حیله کنم تا من، خود را به تو دردوزم؟باری ز شکاف دَر، برِّ رُخ تو بینمزان آتش دهلیزی، صد شمع برافروزمیک لحظه بری رَختم در راه که عَشّارمیک لحظه رَوی پیشم، یعنی که قَلاووزمگه در گنهم رانی ، گه سوی پشیمانیکژ کن سر و دنبم را من همزه‌ ی مهموزمدر حوبه و در توبه چون ماهیِ بر تابهاین پهلو و آن پهلو بر تابه همی‌سوزمبر تابه توام گردان این پهلو و آن پهلودر ظلمت شب با تو براق‌تر از روزمبس کن همه تلوینم در پیشه و اندیشهیک لحظه چو پیروزه یک لحظه چو پیروزمحضرت مولاناعَشّار: باجگیر، راهدارقَلاووز: راهبر و محافظحوبه: حاجت و نیازتلوین: گوناگونی، طلب و دگرگونی + نوشته شده در یکشنبه بیست و چهارم دی ۱۴۰۲ ساعت 0:43 توسط بانوی عشق  |  ۴۳۰...ادامه مطلب
ما را در سایت ۴۳۰ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : barayemahtab90 بازدید : 20 تاريخ : يکشنبه 8 بهمن 1402 ساعت: 13:36

شماری از غزلیات حضرت مولانا نه از زبانِ سر که از سِرّ سویدای دلش برای همه عاشقانِ در فراق برای همه دوران‌ها جوشیده است.

شعر نیست، غزل نیست، سخنی آسمانی است که فرشتگان واژگانش را بر دوش کشید‌ه‌ و بر زمین نهاده‌اند.

+ نوشته شده در دوشنبه بیست و پنجم دی ۱۴۰۲ ساعت 19:29 توسط بانوی عشق  | 

۴۳۰...
ما را در سایت ۴۳۰ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : barayemahtab90 بازدید : 19 تاريخ : يکشنبه 8 بهمن 1402 ساعت: 13:36

همی گویم و گفته‌ام بارهابُوَد کیش من، مِهر دلدارهاپرستش به مستی است در کیش مهربرون‌اند زین جرگه هشیارهابه شادی و آسایش و خواب و خورندارند کاری دل افگارهابه جز اشک چشم و به جز داغ دلنباشد به دست گرفتارهاکشیدند در کوی دلدادگانمیان دل و کام، دیوارهاچه فرهادها مرده در کوههاچه حلّاجها رفته بر دارهاچه دارد جهان جز دل و مهر و یار؟مگر توده هایی ز پندارها!ولی راد مردان و وارستگاننبازند هرگز به مُردارهامِهین مهر ورزان که آزاده‌اندبریزند از دام جان، تارهابه خون خود آغشته و رفته‌اندچه گلهای رنگین به جوبارهابهاران که شاباش ریزد سپهربه دامان گلشن ز رگبارهاکشد رخت، سبزه، به هامون و دشتزند بارگَه ،گل، به گلزارهانگارش دهد گلبن جویبارهادر آیینه ی آب، رخسارهارود شاخ گل در بر نیلفربرقصد به صد ناز، گلنارهادَرَد پرده ی غنچه را باد بامهَزار آورد نَغز گفتارهابه آوای نای و به آهنگ چنگخروشد ز سرو و سَمَن، تارهابه یاد خَم ابروی گل رخانبِکِش جام در بزمِ می خوارهاگره را ز راز جهان باز کنکه آسان کند باده، دشوارهاجز افسون و افسانه نَبوَد جهانکه بستند چشم خشایارهابه اندوه آینده خود را مبازکه آینده خوابی است چون پارهافریب جهان را مخور زینهارکه در پای این گل بود خارهاپیاپی بِکِش جام و سرگرم باشبِهِل، گر بگیرند بیکارهاعلامه سید محمد حسین طباطبایی ۴۳۰...ادامه مطلب
ما را در سایت ۴۳۰ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : barayemahtab90 بازدید : 20 تاريخ : يکشنبه 8 بهمن 1402 ساعت: 13:36

ای عزیز، تو خود هنوز دل خود را ندیده‬‌ای جان را کی دیده باشی؟ و چون جان را ندیده باشی خدا را چگونه دیده باشی؟ چون وقت باشد تو را در عالم الرحمن علم القرآن آرند و جمله اسرار الهی در دایره باء بسم الله و یا در میم بسم الله به تو نمایند پس علم بالقلم علم الإنسان مالم یعلم، معلم تو شود. این همه در دل تو منقش شود. دل تو لوح محفوظ شود بل هو قرآن مجید فی لوح محفوظ تو را خود گوید آنچه با روح الامین گفت پس قطره‬‌ای از علم لدنی در دهان دل تو چکانند که علم اولین و آخرین بر تو روشن و پیدا گردد... دریغا نمی‬ دانم که چه فهم خواهی کردن ...عین‌القضات همدانیتمهیدات + نوشته شده در پنجشنبه سی ام آذر ۱۴۰۲ ساعت 15:8 توسط بانوی عشق  |  ۴۳۰...ادامه مطلب
ما را در سایت ۴۳۰ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : barayemahtab90 بازدید : 31 تاريخ : چهارشنبه 6 دی 1402 ساعت: 14:35